جدول جو
جدول جو

معنی خرم دلی - جستجوی لغت در جدول جو

خرم دلی
(خُرْ رَ دِ)
دلشادی. مشعوفی. خوشدلی:
ندانستند جز شادی شماری
نه جز خرم دلی دیدند کاری.
نظامی.
زمین بوسه دادند بر شکر شاه
بخرم دلی برگرفتند راه.
نظامی.
بخرم دلی زآن طرف بازگشت
سوی بزمگاه آمد ازکوه و دشت.
نظامی.
بفرخ رکابی و خرم دلی
برون راند از آن شاه یک منزلی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرم گل
تصویر خرم گل
(دخترانه)
آنکه چون گل خرم و با طراوت است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نرم دل
تصویر نرم دل
رئوف و مهربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرم دل
تصویر گرم دل
دلگرم، مطمئن، قوی دل
فرهنگ فارسی عمید
هر یک از پیروان بابک خرّمی رهبر ایرانی خرم دینان که قیام آنان علیه خلفای عباسی را رهبری کرد، کنایه از کسی که به محرّمات دینی بی اعتقاد یا بی توجه باشد، اباحتی
فرهنگ فارسی عمید
(خُرْ رَ دَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کاشان، واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری کاشان و 2هزارگزی باختر شوسۀ کاشان به نطنز. این ناحیه دامنه و معتدل است. آب آن از دو رشته قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و پیاز و میوه. شغل اهالی زراعت است و برخی برای تأمین معاش به طهران برای کارگری می روند. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه فرعی بشوسه دارد. مزرعۀ گز با 50 نفر سکنه جزء این آبادیست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَ دِ)
مهربان بودن. دل رحم بودن. رقت قلب داشتن: از بهر این معنی است که بر رحم دلی بخاریان از شرق تا مغرب گواهی می دهند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 27)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
کیسۀ چرمین که درویشان و مسافران در کنار خود می بندند. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ دَ رَ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 7هزاروپانصدگزی شمال قره آغاج و 23هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. این ناحیه کوهستانی با آب وهوای معتدل است. آب آن از چشمه سار و محصولات آن غلات و نخود و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ دَ رِ)
نام قریه ای است از محال ّ ابهررود زنجان. (ناظم الاطباء). قریه ای است در راه تبریز که کاروان در آن نزول کند. (انجمن آرای ناصری). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده: قصبه ای است جزو دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، واقع در 6هزارگزی شمال باختری ابهر سر راه شوسۀ زنجان به قزوین. جلگه و سردسیر است. آب آن از قنات و رود خانه ابهررود. محصولات آنجا غلات، کشمش، انگور، میوه، گردو، یونجه و قلمستان. شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی. ایستگاه راه آهن در 5هزارگزی شمال این قصبه است. دارای پست خانه، تلفن و تلگراف و شعبه خرید غله و پاسگاه ژاندارمری و پمپ بنزین و از سال 1324 هجری شمسی کار خانه کبریت سازی اقتصاد در خرم دره دایر شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
صفت و حالت موم دل. نرم دلی و رقت قلب. (یادداشت مؤلف). نرم دلی. (آنندراج) :
چنان ز عشق کم آزار گشته ام طالب
که شیشه موم دلی یاد گیرد از سنگم.
طالب آملی (از آنندراج).
و رجوع به موم دل شود
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
نام عقیدتی بوده است که بابک بر آن بوده. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به بابک خرم دین شود: بعد از آن حوشب دعوی نبوت کرد. چنان نمود که شریعت عقوبت است و راه خرم دینی آشکار کرد. (کتاب النقض ص 329)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ رویْ)
خوشروی. بشاش:
غلام روی آن ماهم کز او گشتم خوش و خرم
که خوش لب عذرخواهی بود و خرم روی دلخواهی.
امیرمعزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ مِ دِ لَ)
موضعی است تقریباً در دوفرسنگی مشرق شیراز در پایۀ کوهی که از قصر ابونصر بدانجا میروند. در دامنۀ آن کوه آب فراوان ودرختان بسیار است و در آنجا نیزاری بیشه مانند وجود دارد و در دامنۀ کوه حجاریهایی از قدیم بیادگار مانده است. (فرهنگ فارسی معین) (دایرهالمعارف فارسی) ، بموقع و مناسب. در هنگام مناسب و بوقت، سزاوار و شایسته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ دِ)
ترحم. رحم دلی. نرم دل بودن. رجوع به نرم دل شود.
- نرم دلی کردن، ترحم نمودن
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ دِ)
مشعوف. خوشدل. (ناظم الاطباء) :
نشست از بر تخت پرمایه سام
ابا زال خرم دل و شادکام.
فردوسی.
زواره فرامرز و دستان سام
درستند و خرم دل و شادکام.
فردوسی.
چنین گفت خرم دلی رهنمای
که خوشی گزین زین سپنجی سرای.
فردوسی.
چنان گرم کن عزم رایم بتو
که خرم دل آیم چو آیم بتو.
نظامی.
شما خندان و خرم دل نشینید
طرب سازید و روی غم نبینید.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
بر مذهب خرم دین بودن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کم دلی
تصویر کم دلی
بزدلی بی جراتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرم دل
تصویر نرم دل
کسی که دارای قلبی رئوف است رحیم مقابل سخت دل
فرهنگ لغت هوشیار
قوی دل پشت گرم: چون که نعمان بدین طلبکاری گرم دل شد زنار سمناری... (هفت پیکر)، عاشق دلسوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الم دلی
تصویر الم دلی
بارانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرم دل
تصویر خرم دل
مشعوف، خوشدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم دلی
تصویر کم دلی
جبن، ترس
فرهنگ فارسی معین
ترحم، دلسوزی، عطوفت، مهربانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Congeniality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دره ای در منطقه علم کوه کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
درختچه ای جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
مهربانی، ملایمت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
cordialidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
congenialidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
serdeczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
дружелюбие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
дружелюбність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
gezelligheid
دیکشنری فارسی به هلندی